گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد اول
[سوره البقرة ( 2): آیه 56 ]...



ص : 152
صفحه 100 از 303
( ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( 56
ثُمَّ بَعَثْناکُمْ: پس برانگیختیم و زنده فرمودیم شما را، مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ: بعد از مردن شما به صاعقه براي استکمال اجلها و بقیه عمر
حتمی. و این اجل معلقی بود که آنها را عارض شد. لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ:
براي این که شما شکرگزاري کنید خدا را بعد از زنده شدن زیرا زنده بودن از اصول نعم است. و یا تشکر نمائید بعد از بعث از
موت، به وسیله عبادت و اطاعت.
تبصره: آیه شریفه دلالت دارد بر اثبات رجعت و حقانیت آن. تفسیر برهان از اصبغ بن نباته روایت نموده که حضرت امیر المؤمنین
علیه السّلام در مکالمه ابن الکوّا فرمود: سؤال کن هر چه خواهی.
عرض کرد: جمعی از اصحاب تو گمان میکنند که ایشان بر میگردند بعد از مردن.
حضرت فرمود: بگو هر چه شنیدي و مطلبی بر آنچه گفتی اضافه مکن.
گفت: من گفتم تصدیق ننمایم شما را.
حضرت فرمود: واي بر تو خداوند مبتلا نمود قومی را به سبب گناهی که کردند، پس میرانید آنها را پیش از اجلهاي مقرّره آنان،
پس برگردانید آنها را به دنیا بعد از مردن تا استیفا کنند روزي خود را. ابن کوّا نتوانست سخن امام را دریابد. امام فرمودند: واي بر
تا شهادت « و اختیار نمود موسی علیه السّلام از میان قوم خود هفتاد نفر براي میقات ما » : تو میدانی که خدا در کتاب خود فرماید
دهند به کلام الهی نزد رؤساي قوم... پس اگر
ص: 153
،« تصدیق تو نکنیم تا خدا را آشکارا نبینیم » : تسلیم میشدند و تصدیق میکردند هر آینه خیر بود براي آنان، لکن گفتند به موسی
پس فرا گرفت ایشان را موت و حال آنکه میدیدند. بعد از آن زنده فرمود آنها را تا شکرگزاري کنند. آیا میدانی ابن الکوّا که
این جماعت برگشتند به منزلهاي خود بعد از مردن؟
ابن الکوّا گفت: چنین نبوده، مردند در آن مکان.
حضرت فرمود: نه، واي بر تو آیا نیست که خدا اخبار فرموده تو را، آنجا که میفرماید: وَ ظَلَّلْنا عَلَیْهِمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ
.«1» السَّلْوي این سایبان ابر و نزول منّ و سلوي بر ایشان بعد از مردن و زنده شدن آنان بوده
و از این قبیل آیات و اخبار بسیار است. و اگر رجعت به دنیا بعد از مردن محال بودي، هر آینه اصلا وقوع نیافتی. پس رجعت آل
عصمت علیهم السّلام و مؤمنین در ظهور حضرت ولی عصر عجل اللّه فرجه محقق خواهد بود.
[سوره البقرة ( 2): آیه 57 ]... ص : 153
( وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوي کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ( 57
وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ: و سایبان ساختیم بر شما ابر را تا از حرارت آفتاب زیان نبرید. وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوي و نازل فرمودیم بر
«2» . شما در آن بیابان ترنجبین و مرغی بریان بر شکل سمانی
شرح واقعه: مروي است که حضرت موسی علیه السّلام بنی اسرائیل را
__________________________________________________
1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 100 ، حدیث سوّم. )
2) سمانی، مرغی است شبیه تیهو، بلدرچین، کرك. )
ص: 154
صفحه 101 از 303
فرمود به بیت المقدس روید و با عمالقه جنگ کنید. خداي تعالی وعده فتح فرموده. گفتند: تو و هارون به کمک خداي خود بروید
مقاتله کنید، ما اینجا نشستهایم. حق تعالی غضب فرمود: خطاب آمد: داخل شدن شما در شهر حرام است تا چهل سال. و در این
که بیابانی بود پنج یا شش فرسخ هموار که کوه و سایه نداشت، سرگردان ماندند. صبح حرکت میکردند تا « تیه » مدت در وادي
شب راه میرفتند، باز همان مکان اول خود را مییافتند. با وجود بر این باز هم الطاف الهیه شامل آنها بود، به سایبانی ابر و نزول منّ
و سلوي.
در تفسیر انوار نقل شده که حق تعالی امر فرمود تا ابر ترنجبین را مثل برف از اول فجر تا طلوع آفتاب بر ایشان میبارید، براي هر
نفري به قدر یک صاع و باد جنوب را فرمان داد تا مرغ بریان بر ایشان ریزان ساخت. و هر یک از بنی اسرائیل به قدر کفاف
میگرفتند. و در شب عمودي از نور مقرر، تا به روشنی آن سیر میکردند. و در این مدت جامهها کهنه و چرك نشد، و اگر
مولودي تولد یافتی بر آن لباس بودي بقدر قامت او. و روز جمعه به مقدار دو روز میبارید که براي شنبه هم بردارند زیرا شنبه
نمیبارید. و خداوند با آنها شرط فرموده که زیاده از مقدار کفاف برندارند، مگر روز جمعه براي شنبه و اگر خلاف کنند، آن را
مرتفع نماید. آنها به شرط وفا ننموده در گرفتن آن اسراف و ذخیره ساختند. حق تعالی نعمت را از ایشان بازگرفت و ذخیرهها هم
فاسد شد. و در حدیث وارد شده که اگر بنی اسرائیل خلاف شرط نکردي و ذخیره ننمودي، هیچ طعامی هرگز فاسد نشدي.
تفسیر برهان: از حضرت صادق علیه السّلام مروي است که فرمود:
خواب صبح میمنت ندارد، حبس کند رزق را، و زرد نماید رنگ صورت را، و قبیح سازد آن را و تغییر دهد آن را. به درستی که
حق تعالی تقسیم فرماید روزيها را میان طلوع فجر تا طلوع آفتاب. پس بر شما باد پرهیز نمودن از این خواب و منّ و سلوا نازل
میشد بر بنی اسرائیل ما بین طلوع فجر
ص: 155
تا طلوع آفتاب. پس هر که در آن ساعت خواب بود، نازل نمیشد نصیب او، و چون بیدار میشد و نصیب خود را نمیدید محتاج
لذا در شریعت مقدسه اسلام خواب بین الطلوعین مکروه است. .«1» به سؤال و طلب میشد
کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ: بخورید به پاکی نفس از پاکیزه چیزها که روزي ساختیم شما را، یعنی هر روز روزي لذیذ به شما
میرسد، بخورید و ذخیره نکنید. ایشان مخالفت نموده، ذخیره نمودند، تمام فاسد و متعفن شد. وَ ما ظَلَمُونا: و ستم بر ما نکردند
بدین نافرمانی. در این کلام تقدیر است، یعنی پس ظلم کردند به جهت کفران به این نعمت و سایر نعمتها، و ظلم نکردند بر ما به
صدور معاصی از آنها و کفران نعم و گوساله پرستی و درخواست رؤیت؟؟ پروردگار بینیاز است از عبادت و اطاعت بندگان، و
ضرر؟؟ کبریائی نرساند نافرمانی بندگان بلکه نفع و ضرر بازگشت به خودشان نماید. وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَ هُمْ یَظْلِمُونَ: و لکن بودند
که به جهالت و سفاهت ستم کردند بر خود زیرا اعتماد به رازقیت الهی نکرده حرص زدند و در ذخیره کوشیدند، لا جرم محروم
ماندند.
[سوره البقرة ( 2): آیه 58 ]... ص : 155
وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَۀَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّۀٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ
(58)
چون مدت چهل سال در وادي تیه متحیر ماندند، و حضرت موسی و
__________________________________________________
1) تفسیر برهان، جلد اوّل صفحه 101 ، حدیث چهارم. )
صفحه 102 از 303
ص: 156
هارون علیه السّلام در آنجا وفات نمودند، و یوشع بن نون به خلافت حضرت موسی علیه السّلام بر ایشان مبعوث شد بعد از انقضاء
مدت خداي تعالی اجازه فرمود به داخل شدن در بیت المقدس:
وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَۀَ: و یاد بیاورید زمانی را که فرمودیم ما داخل شوید در این شهر که بیت المقدس باشد. فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ
شِئْتُمْ رَغَداً: پس بخورید و بهره برید از میوجات و طعامهاي آن هر جا که خواهید و هر چه میل دارید، خوردنی بسیار گوارا. وَ
ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً: و داخل شوید به دري از درهاي آن، در حالتی که متذلّل و متخشّع باشید یا داخل شدن شما براي سجده و
عبادت و استغفار باشد، چنانچه شأن مساجد است یا سجده کنید خدا را به شکرگزاري نجات از سرگردانی وادي تیه. وَ قُولُوا حِطَّۀٌ:
است. و این لفظ کلمه استغفار ایشان بود، یعنی بیفکن از ما گناهان ما را نَغْفِرْ لَکُمْ « حطّه » و بگوئید مسئلت و درخواست ما از تو
خَطایاکُمْ: تا بیامرزیم گناهان شما را به میامن سجود و دعا. و به گفتن این کلمه که مثمر مغفرت است، ثابت و راسخ شوید تا
خطایاي شما را عفو فرمائیم. وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ: و زود باشد که زیاد گردانیم ثواب نیکوکاران را، از روي تفضل. نزد بعضی مراد از
کلمه لا اله الّا اللّه میباشد، زیرا آن حطّ و محو گناهان نماید. « حطّه »
اشاره «1» . تفسیر برهان: از حضرت باقر علیه السّلام مروي است که فرمود: نحن باب حطّتکم: مائیم باب مغفرت و آمرزش شماها
است به آنکه مغفرت گناهان، فرع محبت ما میباشد، یعنی کسی که محبّ اهل بیت نباشد، هر چند توبه و استغفار کند آمرزش او
نخواهد بود و هرکس در ولایت حضرت علی علیه السّلام و اولاد طاهرین او داخل شد، مأمون از عذاب دائم خواهد بود.
__________________________________________________
1) تفسیر برهان، جلد اوّل صفحه 104 ، حدیث سوّم. )
ص: 157
[سوره البقرة ( 2): آیه 59 ]... ص : 157
( فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیْرَ الَّذِي قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ ( 59
فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا: پس تبدیل نمودند و تغییر دادند از روي استهزاء آنانکه ستم کردند بر خود، آن کلمه را که به آن مأمور بودند
قَوْلًا غَیْرَ الَّذِي قِیلَ لَهُمْ: غیر آن چیزي که امر شده بودند، یعنی چون حق تعالی فرمود حطّه بگوئید، آنها گفتند: هطا سمقاثا: (به زبان
عبري) یعنی گندم سرخ. توبه و استغفار را بدل نمودند به آنچه مطلوب و مرغوب آنها بود از اغراض دنیا و أطعمه آن. و نیز گفته
شده بود که از باب قصیر وارد شوید که پشت شما خم شود، از بهر تواضع، آن را تغییر دادند و بعضی به درهاي فراخ رفتند و راه را
بگردانیدند. فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا: پس فرو فرستادیم بر آنانکه ستم کردند به تغییر و تبدیل گفتار، رِجْزاً مِنَ السَّماءِ: عذابی و
عقوبتی مقدور از آسمان، بِما کانُوا یَفْسُقُونَ: به سبب آنچه بودند که بیرون رفتند از حد فرمان ما. مراد به عذاب طاعون است، چه
در حدیث وارد شده که در یک ساعت هفتاد هزار نفر مردند از پیر مردان.
تبصره: آیه شریفه آگاهی است به آنکه تبدیل و تغییر فرامین الهی، اگر چه یک کلمه باشد، هر آینه موجب سخط و غضب سبحانی
و مورد نزول عذاب است. چنانچه بنی اسرائیل به سبب تبدیل یک کلمه که مخالفت نمودند، عقاب الهی بر آنها نازل شده عده
بسیاري هلاك گردیدند.
ص: 158
[سوره البقرة ( 2): آیه 60 ]... ص : 158
صفحه 103 از 303
وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ
( اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ( 60
بنی اسرائیل آن غذا را خوردند، تشنه شدند. به زبان عجز طلب آب نمودند. حضرت موسی علیه السّلام از حق ،« تیه » چون در وادي
تعالی استسقا نمود.
وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ: و یاد بیاورید زمانی را که چون حضرت موسی علیه السلام درخواست نمود از ما آب را براي قوم خود
وقتی که تشنه شدند، فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ: پس فرمودیم موسی را که بزن به عصاي خود سنگی معین را. نزد بعضی سنگی
بود که آدم علیه السلام آن را از بهشت آورده بود، و به ارث به شعیب رسیده و او آن را با عصا به موسی علیه السلام داده بود. و
نزد جمعی مطلق سنگ است، یعنی عصا به هر سنگی خواهی بزن. و مؤید اینست که در حین سفر، بنی اسرائیل گفتند، ممکن است
در راه به زمینی رسیم که سنگ نباشد، حضرت آن را با خود داشت. چون محتاج میشدند عصا بر آن میزد، چشمه آب روان
میشد، و در هنگام حرکت به زدن عصا آن چشمه خشک میگردید. بنی اسرائیل گفتند: چون عصا از موسی گم شود، ما از
تشنگی هلاك شویم، خداي تعالی به موسی امر فرمود: بدون زدن عصا امر نما تا آب جاري شود و مردم عبرت بگیرند.
در تفسیر اهل بیت مذکور است که چون تشنگی بر بنی اسرائیل غالب شد و به هلاکت رسیدند حضرت موسی علیه السلام دست به
دعا برداشت، عرض کرد: اللّهم بحقّ محمّد سیّد الأنبیاء و بحقّ علیّ سیّد الاوصیاء و بحقّ فاطمۀ سیّدة النّساء الاوّلین و بحقّ الحسن
.«1» سیّد الاولیاء و بحقّ الحسین سیّد الشّ هداء و بحقّ عترتهم و خلفائهم سادة الازکیاء: که آب دهی این بندگان تشنه جگر خود را
حق تعالی فرمود: اي موسی عصا را بر
__________________________________________________
. 1) تفسیر برهان، جلد اوّل صفحه 103 )
ص: 159
سنگ بزن.
چون موسی علیه السلام عصا را بر سنگ زد، فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً: پس شکافته شد و سر زد از آن سنگ دوازده چشمه، به
عدد اسباط بنی اسرائیل، از هر طرفی سه چشمه بیرون آمد. قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ: به تحقیق دانست هر سبطی از اسباط مشرب و
آبشخور خود را که از آن بیاشامد، و هر روز ششصد هزار نفر آب دادي غیر از چهارپایان و عسکر که همه آنها دوازده میل بود
مسافت جمعیت آنها. و امر فرمودیم:
کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ: بخورید و بیاشامید از رزقی که خداي تعالی بدون رنج و زحمت به شما عنایت فرمود، وَ لا تَعْثَوْا فِی
الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ: و از حدي که خدا تعیین فرموده تجاوز مکنید، به مخالفت کردن در زمین در حالتی که فساد کنندگان باشید.
تبصره: آیه شریفه دالّ است بر آنکه تجاوز از حدود مقرّره الهیّه و مخالفت اوامر سبحانیه، فساد در زمین است زیرا هر معصیت و
مخالفتی اثر وضعی دارد که لازم لا ینفکّ آن میباشد، از نحوست و نکبت و سلب برکت و رفع آسایش و نزول نقمت و قطع رزق
و ورود شدّت و بلا و امراض، که هر کدام به مرحله خود فسادي ایجاد کند در زمین چنانچه احادیث آل عصمت علیهم السلام این
مطلب را کاملا مبین فرماید.
ص: 160
[سوره البقرة ( 2): آیه 61 ]... ص : 160
وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ
صفحه 104 از 303
أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنی بِالَّذِي هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْ راً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّۀُ وَ الْمَسْکَنَۀُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ
( بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ ( 61
چون خداي تعالی اعطاء فرمود به بنی اسرائیل منّ و سلوا و چشمههاي آب را ایشان به عوض سپاسداري و شکرگزاري، کفران
نموده طلب نمودند چیزهاي پست و اخسّ اطعمه را چنانچه فرماید:
وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی و یاد بیاورید زمانی را که گفتید به موسی: لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ: هرگز صبر نتوانیم کرد بر یک طعام. چون
منّ و سلوا را داخل درهم و مخلوط مینمودند، لذا یک طعام گفتند. فَادْعُ لَنا رَبَّکَ: پس بخوان براي ما پروردگارت را، یُخْرِجْ لَنا
مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ: تا بیرون آورد و موجود سازد براي ما بعض آنچه رویاند زمین، مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَ َ ص لِها: از
سبزي آن و تره و خیار و عدس و پیاز آن.
چون این استدعا را نمودند از موسی، قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنی
فرمود موسی (یا حق تعالی بعد از خواستن موسی فرمود) از روي انکار و تعجب: آیا عوض و بدل میکنید چیزي را که به حسب
واقع پست و فروتر است، بِالَّذِي هُوَ خَیْرٌ: به آن چیزي که در حقیقت بهتر و نیکوتر باشد؟ و این استبدال اعلی است به أدنی که
ترنجبین و گوشت مرغ که در لذت و نفع و عدم حاجت به سعی آن بهتر است از چیزهاي مذکوره که شما طالب باشید. گذشته از
این، آن عطاي الهی است و به درجات اشرف و افضل باشد از خواست بنده. اهْبِطُوا مِصْ راً: فرود آئید و نزول کنید به شهر مصر که
شهر فرعون است. فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ: پس بدرستی که براي شما باشد آنچه خواستهاید از انواع بقولات. وَ ضُ رِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّۀُ وَ
الْمَسْکَنَۀُ: و زده شد، یعنی لازم گشت و احاطه کرده شد بر جماعت یهود خواري و
ص: 161
بیچارگی به جزیه دادن و فقر، یا بر سبیل حقیقت و یا بر وجه تکلف. به این معنی که هر چه دولتمند باشند، خود را در زيّ محتاجان
و بینوایان به خلق نمایند، از ترس آنکه مبادا جزیه را بر آنها مضاعف گردانند. وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ: و سزاوار شدند خشم را از خدا،
یعنی محل غضب سبحانی واقع شدند. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ: این خواري و بیچارگی و خشم خدا به سبب آن بود که
ایشان کافر شدند به آیات خدا، یعنی به معجزاتی که به حضرت موسی علیه السلام عطا فرموده، که از جمله آن شکافتن دریا و سایه
انداختن ابر و عصا و جریان آب از سنگ و نزول منّ و سلوا بود. یا مراد از آیات، کتب منزله انجیل و قرآن و آیات تورات است،
مثل آیه رجم و آیاتی که متضمّن وصف حضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میباشد. وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ: و
سبب دیگر آنکه میکشتند پیغمبران را به غیر حق، مانند حضرت یحیی و زکریا- علیهما السلام- و غیره، که در خبر است: طغیان و
تعدي آنها به حدي رسید که در یک بامداد هفتاد پیغمبر را در بازار بکشتند و همان روز در وقت نماز دیگر در همان مکان تره
میفروختند.
نکته: این کشتن آنها به غیر حق بود یعنی به زعم آنها چیزي که موجب قتل باشد، از آنها صادر نشده بود بلکه اقدام آنها بر این امر
اتباع هوي و هوس و حب دنیا بود. چنانچه اشاره فرماید: ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ: آن مذلت و مسکنت و غضب الهی براي
آن بود که عاصی شدند به فرمان خدا، و بودند که از حد درگذشتند و تجاوز نمودند یعنی فرط عصیان و طغیان آنها سبب شد که
کافر شدند به آیات الهی و کشتن انبیاي سبحانی زیرا گناهان صغیره سببی است مؤدّي به ارتکاب کبائر. و مقرر باشد که اصرار بر
صغایر موجب قساوت قلب، و آن باعث جرئت بر کبائر، و انهماك در آن بالاخره منجر به کفر و شرك خواهد شد.
ص: 162
[سوره البقرة ( 2): آیه 62 ]... ص : 162
صفحه 105 از 303
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصاري وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ
( عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 62
بعد از آن بیان وعد را فرماید نسبت به کسانی که ایمان آوردند به خدا و روز قیامت و بجا آوردند کارهاي شایسته را:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا: به درستی که آنانکه ایمان آوردند از روي نفاق، یعنی به زبان اقرار کردند بدون اعتقاد قلبی، وَ الَّذِینَ هادُوا: و
آنانکه به ملت یهود درآمدند. وَ النَّصاري و آنانکه نصرانی هستند. وَ الصَّابِئِینَ:
علی بن ابراهیم قمی فرماید: صابئین قومی هستند که نه یهود و نه نصاري و نه مجوس و نه مسلمان باشند، بلکه جماعت ستاره
پرستانند مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ: کسانی که از این چهار طایفه ایمان آورند از روي حقیقت و اعتقاد قلبی به خداي یگانه و روز
باز پسین که قیامت باشد. این دو وصف شامل است اعتقاد قلبی به آنکه خالق موجودات یکّه و یکتاست و شریک و نظیر و مثل و
مانند ندارد، ذاتی که مستجمع صفات کمالیه و منزّه از کلیه نقایص و قابل ستایش و پرستش باشد حاضر و ناظر بندگان، به مقتضاي
عدل و حکمت. انبیاء عظام را مبعوث ساخته، و براي هدایت و ارشاد کتابهاي آسمانی نازل فرمود.
امّا ایمان به معاد عبارت است از اعتقاد داشتن به آنکه خداي تعالی تمامی بندگان را روز قیامت جمع فرماید، براي محاسبه اعمال
آنان و ترتّب جزا و پاداش از ثواب و عقاب و بهشت و جهنم و متعلقات آن.
وَ عَمِلَ صالِحاً: و بجا آورند کارهاي شایسته و پسندیده خدا و رسول را، از طاعات و عبادات و خیرات و مبرّات. این وصف اشاره
است به فروع
ص: 163
دین، از نماز و روزه و حج و جهاد و سایر احکام. و نیز اشاره است به آنکه ایمان بدون عمل صالح نتیجه ندارد، بلکه اعمال صالحه
جزء مقوّم و مثبت ایمان خواهد بود. فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ: پس براي ایشان است مزد و اجر ایمان و عمل صالح ایشان نزد
پروردگار ایشان، که بر آن ثواب وعده داده شدهاند. وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ: و نیست ترسی بر ایشان هنگامی که کفار ترسان و هراسان
باشند. وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ: و نباشند که اندوهگین شوند به فوت و نقصان ثواب آنها، در وقتی که اندوهناك باشند مقصّران به تضییع
عمر و تقویت ثواب.
طبرسی در مجمع فرماید: نزد بعضی مراد این جماعت کسانیند که به حضرت عیسی علیه السلام ایمان آوردند و انتظار حضرت
خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلم را کشیدند. چون آن حضرت مبعوث شد، ایمان آوردند. و نزد بعضی مراد سلمان علیه السلام است
که تقریب دویست سال قبل از حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلم ایمان آورده و با صدمات و مشقات بیشمار که بر او وارد
شد ثابت و راسخ ماند تا درك نمود حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلم را.
[سوره البقرة ( 2): آیه 63 ]... ص : 163
( وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْکُرُوا ما فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ( 63
بعد از ذکر کفران بنی اسرائیل، بر سبیل التفات، از غیبت به خطاب عدول نموده میفرماید:
وَ إِذْ أَخَ ذْنا مِیثاقَکُمْ: و یاد بیاورید آن وقتی را که فرا گرفتیم عهد و پیمان شما را به متابعت حضرت موسی علیه السلام و عمل به
احکام تورات، که از جمله آنها این بود که شریک قرار ندهید براي خدا، و به همه پیغمبران الهی و کتابهاي آسمانی تصدیق نمائید،
و اوامر الهی را امتثال و
ص: 164
نواحی را ترك کنید. وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ: و برداشتیم و بلند نمودیم بالاي سر شما کوه طور را. خُ ذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ: بگیرید و
صفحه 106 از 303
قبول نمائید آنچه را که عطا فرمودیم شما را از احکام، به قوّت و جدّي تمام، یعنی به ثبات و یقین که شایبه شک نداشته باشد.
عیاشی از حضرت صادق علیه السلام روایت نمود که از آن حضرت سؤال شد که قوت در این آیه آیا قوّت بدن است یا قلب؟
یعنی قوت بدن در طاعات و قوت قلب در اعتقادات. و مؤمن باید قوت در دین داشته باشد چنانچه در .«1» فرمود هر دو با هم
حدیثی در صفات مؤمن فرماید:
و شأن مؤمن آنست که قوي دل باشد و از عوارضات و حوادثات متزلزل نگردد. .«2» المؤمن له قوّة فی دین
وَ اذْکُرُوا ما فِیهِ: و یاد کنید و فراموش نکنید و تفکر نمائید آنچه در آن است، از ثواب و عقاب، و عمل به مضمون آن نمائید. از
پس عمل به آن نموده آن را ترك ،«3» حضرت صادق علیه السلام مروي است که یاد کنید آنچه در ترك آن عقوبت میباشد
مکنید. لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ: براي اینکه بپرهیزید از ناشایستگی و دوري کنید از معاصی و محرمات.
شرح واقعه: بعد از نزول تورات بنی اسرائیل تمرّد نموده گفتند:
احکام آن مشتمل بر تکالیف شاقّه است، ما نمیتوانیم اطاعت کنیم. حق تعالی جبرئیل را امر فرمود کوه طور را به مقدار لشکرگاه-
که یک فرسخ در یک فرسخ بود- از جا برکنده و بر بالاي سر آنها بداشت به حدّ قامت مردي مانند سایبانی، و در پیش روي آنها
آتشی افروخته و در عقب دریا پدید آمد. چون راه فرار مسدود دیدند، به تضرع و زاري به رو افتاده یک طرف صورت زمین
گذاشته و به طرف دیگر با یک چشم به کوه نگاه
__________________________________________________
1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 105 ، حدیث سوم. )
. 2) اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، جلد 2، صفحه 231 ، حدیث 4 )
. 3) تفسیر عیاشی، جلد اوّل، صفحه 45 ، حدیث 53 )
ص: 165
میکردند، از ترس آنکه مبادا به سر ایشان فرود آید و لذا سجده یهود به یک طرف روي میباشد. در آن حال قبول نمودند احکام
تورات را.
تبصره: تصور نشود در اخذ میثاق به طریق مذکور، که رفع کوه باشد به سر آنان، منافات با اختیار باشد، چنین نیست، زیرا ایمان از
لوازم عقد قلب و در تحت اختیار بنده میباشد. بنابراین ممکن است زبان اقرار کند و حال آنکه باز قلب اذعان نداشته باشد چنانچه
در همین قضیه واقع شده که آن موقع اقرار نمودند به قبول زبانی، امّا باطنا و قلبا تصدیق نکردند و آثار مخالفت از آنها ظاهر
گردید. از جمله تصدیق به نبوّت حضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود، و ایشان از روي علم و عمد امتناع ورزیدند
و همچنین سایر احکام تورات، و آیه شریفه بعد نیز دالّ است بر آن.
[سوره البقرة ( 2): آیه 64 ]... ص : 165
( ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ ( 64
بعد از آن، نقض میثاق و عهد ایشان را بیان میفرماید:
ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ: پس پشت نمودید و اعراض کردید از وفاي به آن میثاق، و نقض عهد نمودید بعد از قبولی آن و تعهّد به
وفاي به آن. فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ: و اگر نبود فضل خدا بر شما و بخشایش او نسبت به شما، به توفیق دادن به توبه و یا به
وجود مقدّس محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که شما را به حق دعوت نموده و راه مستقیم را مبرهن ساخته، لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ:
هر آینه بودید از زیانکاران و مغبونان، به انهماك در معاصی و گمراهی.
صفحه 107 از 303
از ابو العالیه نقل شده که مراد به فضل اللّه سلام و مراد به رحمت قرآن میباشد. یعنی اگر نبود اسلام و قرآن که از فضل و رحمت
سبحانی به شما ص: 166
.«1» شده، هر آینه از زیانکاران بودید در زمان فترت
[سوره البقرة ( 2): آیه 65 ]... ص : 166
( وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ ( 65
بعد از آن شأمت عاقبت مخالفین فرمان سبحانی را بیان فرماید:
وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ: و هر آینه دانستید و به تواتر به شما رسیده (خطاب به یهود زمان پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است) الَّذِینَ اعْتَدَوْا
مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ: خبر آن کسانی که تجاوز کردند از شماها در حکم روز شنبه، که نهی شده بودند از صید ماهی در زمان حضرت
داود علیه السلام.
نکته: اصل سبت به معنی قطع است. چون در این روز مأمور شده بودند به ترك صید، و قطع کارهاي دنیا را نموده از صبح تا شام
مشغول عبادت خدا شوند، لذا موسوم به سبت گردید.
خدعه اهل سبت: جماعتی از بنی اسرائیل در زمان حضرت داود علیه السلام به شهر ایله در ساحل بحر اخضر مقیم بودند. مخالفت
در حکم سبت نموده در آن روز صید ماهی کردند. در روایت آمده که روز شنبه ماهیان تمامی در دریا به آن مکان جمع میشدند
و سر از آب بیرون کرده ایمن بودند از اینکه کسی متعرض آنها نمیشد، چه مدت متمادي بود که در این روز هیچکس صید آنها
نمیکرد، لذا دانسته دلیرانه مجتمع و آخر روز همه میرفتند و از آنها اثري دیده نمیشد تا شنبه دیگر. اجتماع ماهیان را روز شنبه
دو جهت بیان نموده: یکی آنکه امتحانی بود براي اهل آن قریه و دیگر آن روزي که حضرت یونس علیه السلام به شکم ماهی
رفت روز شنبه بود. لذا ماهیان در آن روز به زیارت ماهی که حامل پیغمبر بود، میآمدند.
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 206 )
ص: 167
خلاصه این امر بر سکنه آن قریه شاقّ آمده آخر الامر حیله نمودند و در ساحل دریا حفرهها کندند، و از آب دریا در آن
میگشادند. روز شنبه آن حفرهها را باز و پر از ماهی میشد، آخر روز راه را مسدود مینمودند، تا ماهیان نتوانند برگردند. روز
یکشنبه صید میکردند و میگفتند: روز یکشنبه صید ماهی کنیم. صاحب جمعیت و مال زیاد شدند. در این واقعه سه دسته شدند:
فاعله، ساکته، ناهیه. فاعله- کسانی بودند که بدین طریق صید نمودند. ساکته- کسانی بودند که ساکت شده بکنار رفتند. ناهیه-
کسانی بودند که بناي نهی از منکر را گذاشتند، که از خدا بترسید و مخالفت امر الهی نکنید که عاقبت وخیم است. چون منتهی
نشدند، از آنها انزوا اختیار کرده ترك مخالطه و مناکحه و معامله با آنها نمودند.
چون تجاسر در فرمان الهی و طغیان آنها از حد گذشت، مستوجب شدند عذاب را. فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ: پس فرمان دادیم
ایشان را بعد از مخالفت امر، باشید بوزینهگان رانده شده و خوار گشته. یعنی هم مسخ به صورت بوزینه، هم طرد از رحمت واسعه
الهیه. به محض اراده، فورا دو دسته فاعله و ساکته هر دو مسخ شدند، به صورت بوزینه. یعنی با حقیقت انسانی تبدیل صورت آنها
شد به صورت حیوانی.
مروي است که صبح آن شب که عذاب نازل شد طایفه ناهیه که از آنها خارج شده بودند، هیچ آوازي و صدائی از آنها نشنیده و
در خانهها بسته و کسی را ندیدند. پس بالاي دیوار شهر آمده نظاره کردند، همه را به صورت بوزینه یافتند، شکر خدا بجاي آورده
صفحه 108 از 303
در طاعت افزودند، و آن مسوخات سه روز باقی و بعد همگی مردند.
در مجمع البیان ابن عباس گوید: خداي تعالی آنها را مسخ نمود، به جهت عقوبت و سه روز باقی بودند و طعام و آب و تناسل
نداشتند. پس هلاك شدند و باد آنها را به دریا ریخت و هیچ قومی را حق تعالی مسخ ننمود مگر آنکه هلاك فرمود، و این میمونها
و خوکها از نسل مسوخات نیستند، بلکه به صورت و شکل آنها هستند براي عبرت.
ص: 168
و اجماع مسلمین بر اینست که نیست فردي در بوزینهها و خوکها که اولاد آدم باشد و اگر اینها از اولاد مسوخات بودند، هر آینه از
و حال آنکه متعقل نیست. .«1» بنی آدم بودند
[سوره البقرة ( 2): آیه 66 ]... ص : 168
( فَجَعَلْناها نَکالًا لِما بَیْنَ یَدَیْها وَ ما خَلْفَها وَ مَوْعِظَۀً لِلْمُتَّقِینَ ( 66
را که مسخ شده بودند، عبرتی و پندي، لِما بَیْنَ یَدَیْها: براي کسانی که اهل « ایله » فَجَعَلْناها نَکالًا: پس قرار دادیم و گردانیدیم اهل
عصر آنها بودند، وَ ما خَلْفَها: و آن کسانی که بعد از ایشان بودند، از اهل هر عصري که بیایند تا روز قیامت، وَ مَوْعِظَۀً لِلْمُتَّقِینَ: و
موعظه و پند براي پرهیزکاران که از آن عبرت یابند.
تنبیه: آیه شریفه و قضیه هائله را اشاراتی است براي امت مرحومه:
-1 عبرتی است براي متمرّدین از فرمان الهی و منهمکین به عصیان اوامر سبحانی، که متنبه شوند و توبه نمایند پیش از ورود عذاب
و عقاب.
-2 اجتناب از خدعه و حیله در ارتکاب مناهی.
-3 واجب است راضی نبودن به معصیت و انکار منکر به مراتب سه گانه از دست و زبان و قلب به هر قسم تواند.
-4 پرهیز از مجالست و مخالطه فجار و فساق که مبادا به شآمت آنها مبتلا به عذاب شوند چنانچه طایفه ساکته هم معذّب شدند.
5 -
سپ ز
ا
ی
ه
ت
ن
م
ن
د
ش
ن
ل
ه
ا
تی ص
ع
م
،
ب
ج
ا
و
ت
س
ا
ت
ر
ج
ا
ه
م
ز
ا
ا
ه
ن
آ
،
ه
چن ا
ن
چ
ه
ف
ی
ا
ط
ه
ی
ه
ا
ن
د
ع
ب
ز
ا
م
ا
م
ت
ا
ت
ج
ح
ز
ا
ا
ه
ن
آ
ت
ر
ج
ا
ه
م
د
ن
د
و
م
ن
.
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان، جلد اوّل، صفحه 129 )
ص: 169
[سوره البقرة ( 2): آیه 67 ]... ص : 169
( وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ ( 67
وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ: و یاد کنید اي بنی اسرائیل وقتی را که گفت موسی علیه السلام مرقوم خود را، زمانی که در میان خود
کشتهاي یافتند عامیل نام، و میخواستند قاتل او را معلوم کنند. إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً: بدرستی که خداوند امر فرماید شما
را اینکه بکشید گاوي را و بزنید عضوي از آن را بر این مرده تا خدا او را زنده فرماید.
قضیه قتل: در میان بنی اسرائیل مردي بود عامیل نام. مال بسیار داشت و هیچ وارثی به غیر از یک پسر نداشت. برادرزادههاي او
میخواستند مال او را به میراث ببرند. به طمع میراث پسر عمو را بکشتند و در شب او را به درب مسجدي که دوازده در داشت به
عدد اسباط بنی اسرائیل، انداختند، و چون روز شد اهل آن در، مقتول را به در دیگر کشیدند. میان این دو سبط نزاع افتاد، بنی عمّ
او آمدند و ادعا نمودند بر سبطی که در به آنها تعلق داشت. از حضرت صادق علیه السلام مرویست که کشتن او به جهت آن بود
صفحه 109 از 303
کرده بود، امتناع نموده دختر را به دیگري تزویج کرد. «1» که پسر برادر او دخترش را خطبه
بعد از دعا و .«2» خلاصه جدال واقع شد میان آنان. به حضرت موسی علیه السلام عرض نمودند که از خدا بخواه تا قاتل معلوم شود
درخواست فرمود:
خداي تعالی امر فرماید که بکشید گاوي را.
__________________________________________________
1) خواستگاري. [...] )
2) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 111 ، حدیث سوّم. )
ص: 170
قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً: گفتند قوم: آیا فرا میگیري ما را اهل سخریه و استهزاء؟ یعنی با ما سخریه میکنی؟ ما از تو قاتل را میخواهیم،
تو ما را به کشتن گاو امر نمائی! قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ: فرمود موسی علیه السلام پناه میبرم به خدا از آنکه باشم نادان زیرا سخریه در چنین
حالی که طلب رشد و صلاح کنید، جهل محض باشد. پس جواب از روي علم و خیر خواهد بود.
تبصره: علت امر به ذبح گاو و تخصیص کشتن گاو از سایر حیوانات، به جهت آن بود که ایشان عبادت گوساله کرده بودند، و آن
در نظر آنها وقعی تمام داشت. امر شد به ذبح گاو تا کشتن آن در دست ایشان موجب ذلّت و اهانت آنها باشد و بدانند که چنین
وجودي صلاحیت عبادت و پرستش ندارد.
علم الهدي سید مرتضی فرمود که حق تعالی امر فرمود به کشتن گاوي که جامع صفات آتیه باشد، لکن در اوّل حال، تأخیر بیان
فرمود و تأخیر بیان از وقت خطاب جایز باشد، لکن تأخیر بیان از وقت حاجت جایز نیست.
[سوره البقرة ( 2): آیه 68 ]... ص : 170
( قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ عَوانٌ بَیْنَ ذلِکَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ ( 68
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ: بخوان و سؤال کن از براي ما پروردگار خود را، یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ: تا بیان فرماید براي ما چیست حقیقت آن گاو،
یعنی چه صفت دارد و چند ساله است. قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ: فرمود موسی علیه السلام در جواب قوم که به درستی که خدا
میفرماید: آن گاوي است
ص: 171
که: لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ: نه پیر است و از کار افتاده، و نه جوان و نارسیده به حدّ کار، بلکه آن گاو، عَوانٌ بَیْنَ ذلِکَ: متوسط باشد
میان آنچه مذکور شد، یعنی میانه سال. فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ: پس بجا آورید آنچه امر کرده میشوید، و امتثال فرمان حق تعالی نمائید.
[سوره البقرة ( 2): آیه 69 ]... ص : 171
( قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِینَ ( 69
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ: گفتند بار دیگر بخوان و سؤال کن پروردگار خود را، یُبَیِّنْ لَنا ما لَوْنُها: بیان فرماید و ظاهر سازد براي ما که رنگ
آن گاو چیست. قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ: گفت موسی علیه السلام خدا میفرماید به درستی که آن گاو زردي است، فاقِعٌ لَوْنُها
تَسُرُّ النَّاظِرِینَ: در غایت زردي رنگ آن، بر وجهی که مسرور و متعجب سازد از رنگ خود نظرکنندگان را.
است. یعنی زردي که بغایت زردي باشد که به سبب رنگش مسرور کند ناظر خود را، و طلا هم به سبب « صفراء » صفت « فاقع » : نکته
شدت زردي رنگش، سرور آورد بر خلاف نقره.
صفحه 110 از 303
خلاصه چون اشتباه بنی اسرائیل باقیمانده بود از این جهت سؤال اول تکرار نمودند براي کشف زاید.
در منهج از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده: اگر هر گاوي را میخواستند ذبح میکردند، ایشان را مجزي
.«1» بود، لکن چون تشدید و سخت گیري نمودند بر خود، و در گفتار مراجعت نمودند حق تعالی نیز برایشان تشدید فرمود
__________________________________________________
1) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 211 - تفسیر صافی، جلد اوّل، صفحه 143 ، بنقل از تفسیر عیاشی و عیون اخبار الرضا. )
ص: 172
[سوره البقرة ( 2): آیه 70 ]... ص : 172
( قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ ( 70
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ: گفتند بخوان و سؤال کن پروردگار خود را، یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ: تا بیان فرماید براي ما چیست حقیقت آن گاو از
جهت تمیز. إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا: به درستی که گاوان متشابه شدهاند بر ما، که میانه سال زرد رنگ بسیارند، وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ
لَمُهْتَدُونَ: و به درستی که ما اگر خدا خواهد، هر آینه از جمله راه یافتگان و هدایت شدگان باشیم، بدین گاو یا به قاتل عامیل.
از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است که اگر قوم موسی ان شاء اللّه نمیگفتند هرگز آن گاو را نمییافتند.
[سوره البقرة ( 2): آیه 71 ]... ص : 172
قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَۀٌ لا شِیَۀَ فِیها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُونَ
(71)
چون بنی اسرائیل طلب کردند تبیین را بر وجهی که رفع تشابه شود براي آنها، لذا به درخواست حضرت موسی علیه السلام خدا بیان
فرمود:
قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ: گفت موسی علیه السلام به قوم به درستی که خدا میفرماید به تحقیق آن گاوي است که: لا ذَلُولٌ تُثِیرُ
الْأَرْضَ: ذلیل نبشده باشد از شدت کار و شخم نمودن زمین، وَ لا تَسْقِی الْحَرْثَ: و نه آب کشی زراعت، بلکه: مُسَلَّمَۀٌ لا شِیَۀَ فِیها: آن
گاوي رها شده است از
ص: 173
تمام کارها و خود چرا میکند. یا آنکه بريء از عیوب و خالص باشد رنگش، که رنگ مخالف در او نباشد. حتی سم و شاخ او هم
زرد باشد.
چون بنی اسرائیل این صفات مذکوره را که موجب رفع تشابه آنان بود، شنیدند، قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ: گفتند اکنون که این صفات
بیان نمودي حقیقت حق را هویدا ساختی و آن را روشن کردي براي ما. پس به تفحص آن گاو برآمدند، آن را نزد جوانی یافتند.
قضیه بقره: در مجمع البیان روایت نموده که از حضرت رسالت علیه السلام سؤال نمودند از حقیقت این گاو. فرمود: در بنی اسرائیل
جوانی نیکوکار بود که پدر و مادر را بسیار محترم میداشت و نخواستی غبار ملالی از او بر قلب آنها نشیند. روزي متاعی خریده
بود، به خانه آمد، تا قیمت آن را دهد. پدرش در خواب و کلید اطاق زیر سر او بود، و کراهت داشت از آنکه پدر را بیدار نماید.
ساعتی بر بالین پدر نشسته بیدار نشد. چون طول کشید، متاع را به صاحبش رد کرد. پدر وقتی که بیدار شد، صورت حال را به او
حق تعالی به جهت میامن آن .«1» گفت. پدر را بسیار خوش آمد و این گاو را به او بخشید و گفت عوض متاع آن را به تو دادم
نیکوئی که در حق پدر نمود، کار این گاو را بجائی رساند که به قیمت گزافی خریداري نمودند.
صفحه 111 از 303
نزد بعضی آن گاو را فروخت به طلائی که ده مقابل آن گاو بوده.
جمعی گفتهاند که پوستش را پر از طلا ساختند و به او دادند.
وَ ما کادُوا یَفْعَلُونَ: پس بکشتند آن گاو را و حال آنکه نخواستند که آن را بخرند و بکشند به جهت گرانی قیمت آن، و آخر الامر
به خریدن راضی شده آن را کشتند.
لطیفه: حکمت در ذبح این گاو مخصوص، آن بود که سرزنش گوساله پرستان شود، و بدانند گاو بدین حسن و جمال منفرد قابل
ذبح است، پس گاوهاي دیگر به طریق اولی سزاوار ذبیحه باشند، و چیزي که
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان، جلد اوّل صفحه 134 )
ص: 174
قابلیت ذبح و فنا دارد سزاوار عبادت نخواهد بود.
[سوره البقرة ( 2): آیه 72 ]... ص : 174
( وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِیها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ ( 72
وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً: و یاد بیاورید وقتی را که بکشتید نفسی را- که عامیل یا پسر او باشد- فَادَّارَأْتُمْ فِیها: پس نزاع و اختلاف کردید در
آن مقتول که او را که کشته است. وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ: و خدا بیرون آورنده و ظاهر کننده است آن چیزي را که کتمان
میکنید از قتل به ناحقّ.
[سوره البقرة ( 2): آیه 73 ]... ص : 174
( فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتی وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ( 73
فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها
: پس فرمودیم که بزنید آن مقتول را به بعض از آن گاو. مفسرین را در این عضو اختلاف است، به اقوال مذکوره: دم، زبان،
گوش، ران، استخوان، گوشت میان کتفین. چون بر او زدند فورا زنده شد، در حالتی که خون از گردن او میریخت و نام قاتلان
خود را گفت که دو برادرزاده او بودند، که به طمع مال او را به صحرا بردند و او را کشتند و بعد از تسمیه نام قاتل خود، بیفتاد و
بمرد.
کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتی
: این چنین زنده فرماید مردگان را. یعنی چنانچه این مرده را زنده فرمود خدا، همچنین زنده فرماید همه مردگان را روز قیامت براي
جزاي اعمال، وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ
: نشان دهد شواهد خود را در زنده نمودن، لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
: براي اینکه تعقل و فکر کنید تا دریابید آن را و بدانید ذاتی که قادر است بر زنده کردن نفسی، هر آینه قادر خواهد بود بر
ص: 175
زنده نمودن تمامی نفوس در قیامت، و در پیشگاه قدرت تامّه الهیه، استبعادي نخواهد داشت.
تنبیه: اینکه حق تعالی ابتدا آن مقتول را زنده نفرمود، بلکه مشروط ساخت به زدن بعضی از گاو مذبوح مشخص معین بر مقتول، به
جهت آنست که متضمن بود مصالح بسیاري را از تقرب به خدا، و اداء واجب، و نفع یتیم، و آگاهی بر برکت توکل، و شفقت بر
صفحه 112 از 303
اولاد، و میمنت نیکوئی به والدین و غیره که تمامی در ذبح این گاو بود. و نیز اشعار بر آنکه حق طالب آنست که تقدیم قربت کند
پیش از قصد مطلوب، و متقرب اختیار شیء احسن و پر قیمت نماید براي قرب درگاه.
تبصره: در ایراد این قضیه دلالت تامّی است بر صدق نبوت پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم. چه غوامض اخبار بنی اسرائیل را
برایشان اعلام نموده بر وجهی که هیچکس را ممکن نیست علم به آن مگر کتب اوّلین را خوانده باشد، یا به طریق وحی به او
رسیده باشد. و یهودیانی که مخالف آن حضرت بودند، تصدیق قول آن حضرت نمودند در این اخبار، با آنکه میدانستند هیچ
کتابی مطالعه ننموده. پس این قسمت آیه ساطعه و حجت باهره باشد در ثبوت نبوت آنحضرت.
چون حق تعالی ذکر معجزه باهره و علامت ظاهره فرمود به بنی اسرائیل، در عقب آن طغیان و عصیان آنها را فرماید:
[سوره البقرة ( 2): آیه 74 ]... ص : 175
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَ دُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ
( الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَۀِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ( 74
ص: 176
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ: پس سخت و شدید شد قلبهاي شما بعد از مشاهده آن آیات باهره و معجزات ظاهره، که هیچ تأثیر
ننمود در ایمان و اعتقادات شما. فَهِیَ کَالْحِجارَةِ: پس آن دلهاي شما مانند سنگ است در سختی و درشتی، که متأثر نشود أَوْ أَشَدُّ
قَسْوَةً: یا شدیدتر و سختتر از سنگ.
بعد از آن در بیان سختتر بودن قلوب میفرماید: وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ: و بدرستی که بعضی از سنگها هر آینه
روان میگردد و جاري میشود از آن جویهاي بزرگ، وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ: و به تحقیق بعضی از سنگها میشکافد، فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ:
پس خارج میشود از آن آب خوردن.
نکته: در بیان حجاره تکرار نیست، زیرا اوّلی عین جاریه است و دومی نابعه، یا اولی سنگ کوهها و دومی سنگ حضرت موسی
علیه السلام، یا اولی جریان چشمه است خود بخود بدون عمل دست، و دومی جریان است به معاونت دست.
وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَۀِ اللَّهِ: و به درستی که برخی دیگر از سنگها هر آینه آن سنگهائی است که فرود آید و از بلندي به پستی
میل کند، از جهت ترس خداي تعالی. حاصل آنکه سنگ متأثر و منفعل میشود، به این وجه که بعضی از آن منشق شود و آب از
آن نابع، و انهار از آن متفجّر میگردد، و برخی از آن در اعلاي کوه متزلزل شود به جهت عظمت فرمان الهی چنانچه کوه طور از
سطوت سبحانی از هم پاشید. لکن قلوب یهود اصلا متأثر نمیگردد. وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ: و نیست خدا غافل و بیخبر از آنچه
به جا میآورید، بلکه عالم است به تمام افعال شما، و به سبب آن به عذاب الیم و عقاب عظیم معاقب خواهد نمود. این فرمایش
تهدید و تخویف بزرگی است به جهت قساوت قلب و متأثر نشدن به آیات الهی.
ص: 177
تبصره: آیه شریفه اشعار است به آنکه قلب انسانی که داراي قوّه مدرکه و فهم مورد تأثر و تألم است و به سبب ظلمت گمراهی و
کدرت معاصی، قساوت آن به مرتبهاي رسد مانند سنگ که فاقد است شعور و ادراك را، بلکه از آن مرتبه هم تجاوز نموده
شدیدتر و سختتر از سنگ شود زیرا مراتب سه گانه در سنگ یافت شود که هر یک آثار تأثر است: 1- تأثر ضعیف- بعض سنگها
- آب از آن تراوش کند و نهري از آن جاي شود. 2
تأثر قوي- بعضی از سنگها آب از آن منفجر و فوران نماید که قناتها از آن حاصل گردد. 3- تأثر اقوي- بعضی سنگها ممکن
است به سبب امر عظیمی متزلزل و فرود آید چنانچه کوه طور به ظهور سطوت و عظمت الهیه متزلزل و از هم پاشید.
صفحه 113 از 303
بنابراین اهل قرآن را لازم است که نهایت مواظبت را نسبت به قلوب خود بنمایند، و از آنچه موجب قساوت قلب است، از خوردن
حرام و بجا آوردن محرمات، و تکاهل در واجبات، و طول امل، و بدي عمل، و غیر آن اجتناب نمایند زیرا عاقبت آن وخیم است
چنانچه مشاهده میشود در عده بسیاري از ابناء زمان با ادعاي انتساب به قرآن، بطوري قساوت قلب آنها را فراگرفته، مانند سنگ
بلکه از سنگ هم سختتر گردیده، که هر چه آیات عظمت سبحانی بر آنها تلاوت شود، ابدا تأثیر عملی و تغییر حالی براي آنها
حاصل نشود، و این باعث دوري از رحمت الهی است.
در کتاب کافی از جمله مناجات حق تعالی بموسی علیه السلام فرماید:
.«1» یا موسی لا تطوّل فی الدّنیا املک فیقسو قلبک و القاسی القلب منّی بعید
(خطاب ارشادي است) یعنی: اي موسی دراز نشود در دنیا آرزوي تو، پس قساوت یابد قلب تو، و کسی که قلب او قساوت داشته
باشد، از قرب من دور است.
__________________________________________________
.( 1) اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب القسوه، حدیث اوّل (جلد 2 صفحه 329 )
ص: